گفتوگو با دكتر سيد محمد امين قانعيراد در خصوص بحرانهاي اجتماعي
منبع: روزنامع اعتماد 10/4/1382
پس چارچوب هاي درست بايد احيا شود. منتها با محتوايي متعالي و محتوايي كه انقلاب دنبال آن بود و روح انقلاب در اين محتوا بايد تجلي پيدا كند. ولي الان روح انقلاب در شكستن قالب ها و عدم جايگزيني قالبهاي جديد تجلي پيدا كرده است. بنابراين چه بسا كه همان روح سابق هم استمرار پيدا كرده است. يعني در نظامهاي اداري ما همان روح آمرانه يا روح تصميمگيريهاي اقتدارطلبانه استمرار دارد و هر كس كه رييس بشود همانطور عمل خواهدكرد. ولي ديگر قالبي وجود ندارد. يعني به جاي اينكه قالب حفظ بشود و روح آن عوض بشود روح حفظ شده و قالب عوض شده و شكسته شده است.
آقاي دكتر،در بين صحبتهاي خودتان فرموديد كه نداشتن يك گفتمان و از طرفي شكستهشدن نظم اجتماعي و همچنين مبارزه با فورميسم و يا ظاهرگرايي ميتواند موجب بحران اجتماعي شود. حالا سوؤال ديگري كه در اينجا پيش ميآيد اين است كه چقدر تحولات جهاني ميتواند تاؤيرگذار باشد چرا كه تحولاتي كه در سطح جهان اتفاق افتاده و مانند موتور جت بود كه از كنار ما در حال حركت است،حال اگر آن را با مايي كه داشتيم با موتور گازوييلي حركت ميكرديم،مقايسه كنيم آيا اين تناقض و تضاد را ايجاد نكرده است.
يعني ميشود بخشي از تحولات كشور در زمينه بحران اجتماعي را آن طرف قضيه ديد يا اينكه نه ما همه اين قضايا را اين طرف جريان ببينيم و بگوييم كه ما در يك سيستم داريم كار ميكنيم و اين اتفاقات افتاده است.
ببينيد يكي از ويژگيهاي يك بحران اجتماعي اين است كه فقط ناشي از عوامل و دلايل مربوط به خود ساختار و نهادهاي اجتماعي دروني نيست بلكه عوامل فرااجتماعي نيز در آن دخيل هستند. طبيعتاص هم انقلاب ما در يك بستر جهاني روي داد و هم اينكه تحولاتي كه ما بعد از انقلاب با آن مواجه هستيم باز متاؤر از آن تحولات جهاني است يعني همانطور كه عرض كردم در كنار درهم شكستن اين فرمهايي كه ما در داخل با آن مواجه بوديم و به زير سوؤال رفتن برخي هنجارهاي قديمي و عدم جايگزيني يكسري هنجارهاي جديد مقداري نابساماني و تضاد هنجاري را در داخل براي ما ايجاد كرد. در كنار اين قضايا ما از بيرون با بمباران اطلاعات مواجه شديم و رشد فزايند تكنولوژي فقط آؤار منفي خودش را به ما منتقل كرد. ولي بحث اين است كه در مقابل اين وضعيت جهاني ما چطور مي توانستيم موضع بگيريم. اين مساله كه در وضعيت جهاني تحول ايجاد شده و آن تحول هم بر روي ما اؤر گذاشت مورد پذيرش ما هست ولي حالا اين چيزي كه ميبايد سازمان پيدا كند ما هستيم نه شرايط جهاني. شرايط جهاني اصلاص در كنترل ما نيست. به اين دليل كه قدرتها يا ابرقدرتها در زمينههاي اقتصادي و سياسي بسيار با ظرفيتهاي تكنولوژيك و مالي و نظامي بالا در حال كنترل دنيا هستند. خب،بنابراين ما نميتوانيم بطور بلاواسطه در جريانات جهاني تاؤيرگذار باشيم. اما كاري كه ميتوانيم در كوتاه مدت انجام دهيم سازماندهي خودمان است. به اين خاطر كه بتوانيم در اين شرايط جهاني خودمان را حفظ كنيم. يعني الان شرايط به نحوي است كه اگر ما نتوانيم براي اين بحران اجتماعي يك نوع سازماندهي در داخل داشته باشيم در فرايند جهاني ذوب خواهيم شد و به يك حاشيه در تحولات قرن بيستويكم تبديل ميشويم و اين خطر كه يك خطر ملي و مرتبط با امنيت ملي نيز است ما را تهديد مي كند مگر اينكه خودمان را بازيابي مجدد كنيم و در قرن 21 بتوانيم با يك نيروي موؤؤر يا حداقل يك نيروي ماندگار و بادوام تبديل بشويم. در اينجا بحث اين نيست كه اصلاص اين بحران در داخل چه كارهايي ميكند يا چه عوارضي دارد. چرا كه مساله خيلي بالاتر از اينهاست و آن اينكه امنيت ملي ما را در خطر خواهد انداخت...